زیر لبخند کم‌رنگی که روی صورت تکیده اش نشسته، حسی گنگ پنهان شده. آنقدر لفظ قلم حرف می‌زند که نمی‌توان حدس زد او تا کلاس پنجم ابتدایی درس خوانده. می‌داند که می‌تواند خودش را تحصیلکرده و دانشگاه رفته جا بزند، ولی به قول خودش در گروه «ان ای» یاد گرفته ماسک نزند و برای خودش شخصیتی پوشالی درست نکند که برای حفظ آن به دروغ و کارهای ناشایست دست بزند.

رابعه تیموری

همشهری آنلاین - رابعه تیموری: سلمان صبور و خوددار صحبت می‌کند، حتی وقتی از شدت ناراحتی رگ‌های شقیقه اش متورم می‌شود، لحنش آرام و مودبانه است. سلمان فرزند پدری دائم الخمر و مادری مقید و مذهبی است. او می‌گوید: «خانه ما همیشه میدان جنگ بود. پدرم الکلی بود و میگساری را نشانه مردانگی می‌دانست و مادرم می‌گفت شرب خمر حرام است. آنها همیشه درگیر اختلافات خودشان بودند و به من و خواهر و برادرهایم توجهی نداشتند. ما همیشه در حسرت رخت و لباس نو یا تفریح و سرگرمی خانوادگی بودیم. من ١٢ سالم بود که برای جلب توجه و نشان دادن بزرگ شدنم به خوردن الکل روی آوردم و در این کار آنقدر زیاده‌روی کردم که خیلی زود کبدم از کار افتاد. »

در قانون گروه «NA» بر خلاف بسیاری از گروه‌های ترک اعتیاد، الکل جزء مواد مخدر شناخته می‌شود. سلمان تعریف می‌کند: «هنوز سن و سالی نداشتم که در تعمیرگاه اتومبیل مشغول به کار شدم. درآمدم خوب بود و در اوایل جوانی با اولین دختری که به من خندید و علاقه نشان داد، ازدواج کردم.»

 یاد گرفتم ماسک نزنم | برای دیدن دخترم صورتم را گریم می‌کردم

برای دیدن دخترم صورتم را گریم می‌کردم

پدر همسر سلمان یک مرد الکلی بود و همسرش دختری عصبی که آرامش را در وجود خسته سلمان جستجو می‌کرد : «ما صاحب یک دختر تیزهوش و استثنایی شدیم، اما باز هم روز و شب با هم می‌جنگیدیم. در حالی که دخترم خودش را برای امتحان ورودی مدرسه تیزهوشان آماده می‌کرد، ما از هم جدا شدیم و حضانت دخترم به همسرم واگذار شد. آن زمان پدرم از دنیا رفته بود و خواهر و برادرانم سرشان به زندگیشان گرم بود. در همان حالت تنهایی و ناامیدی، یکی از دوستانم به من پیشنهاد کرد برای آرام شدن، مواد مخدر صنعتی مصرف کنم و من بدون مقاومتی پذیرفتم. »

سلمان پیش از آن که اعتیادش شدید شود، در حرفه اش موفق بوده و حتی اعضای خانواده پس‌اندازشان را برای سرمایه‌گذاری اقتصادی به او می‌سپردند : «مصرف مواد مخدرم آنقدر زیاد شده بود که حال و حوصله کار نداشتم. کم‌کم ماشین و وسایل زندگیم را هم فروختم و با فروش مواد مخدر یا واسطه‌گری میان معتادان و ساقی‌ها مخارجم را تامین می‌کردم. گاهی نصف موادی را که برای مشتری جور می‌کردم، کش می‌رفتم تا خودم مصرف کنم. »

حس تنهایی در کلام سلمان موج می‌زند. او وقتی از بی‌علاقگی دخترش نسبت به خودش می‌گوید، چشم‌هایش که بر اثر مصرف مواد مخدر صنعتی در مرز نابینایی است، سرخ و کبود می‌شود و بغض توی گلویش می‌نشیند : «من حتی وقتی پولی برای خرید نان یا مواد مخدر نداشتم، بهترین گوشی و لباس و اسباب‌بازی را برای دخترم می‌خریدم. خرج تحصیلش را با هر مشقتی فراهم می‌کردم و وقتی به دیدنش می‌رفتم، ساعت‌ها پای آینه با پودر گریم، صورتم را ترمیم می‌کردم که او از دیدنم احساس بدی نداشته باشد. اواخر که دیگر صورتم قابل ترمیم نبود، پول را برایش کارت به کارت می‌کردم. »

 یاد گرفتم ماسک نزنم | برای دیدن دخترم صورتم را گریم می‌کردم

اتفاق خوش

سلمان درباره عضویتش در گروه «NA» می‌گوید : «یک روز که برای خرید سیگار از خانه بیرون آمدم، ٣ تا از دوستانم را دیدم که پاک شده بودند. با آن که آدم مغروری بودم، پیش آنها تحملم را از دست دادم و حسابی گریه کردم. آنها از آن‌ روز دیگر رهایم نکردند و با خواهش و اصرار من را به یکی از جلسات گروه بردند. در آنجا بعد از مدت‌ها من احساس آرامش کردم و تصمیم گرفتم به عضویت گروه درآیم. »

افراد زیادی از سر اتفاق گذرشان به انجمن معتادان گمنام افتاده است. سلمان می‌گوید : «باجناق من که موادفروش بود و بعد از متارکه از او خبری نداشتم، برای گرفتن طلبش از یکی از معتادان به جلسات ما آمد و حال‌وهوای اعضا آنقدر در او تاثیر گذاشت که نه‌تنها اعتیاد و فروش مواد مخدر را ترک کرد، بلکه حالا صاحب یکی از برندهای معروف مواد غذایی است. ما در جلسات صبح انجمن با پولی که از اعضا جمع‌آوری می‌شود، صبحانه مختصری تهیه می‌کنیم. بسیار پیش آمده که معتادان کارتن خواب به عطر چای داغ به محل تشکیل گروه کشیده شده‌اند و حالا جزء بهبودیافتگان گروه «NA» هستند. »


۸ گروه بهبودی در منطقه ۱۷ فعال است

۸ گروه «NA» در منطقه ۱۷ فعالیت می‌کند و جلسات آنها در این منطقه برگزار می‌شود. «سلمان» یکی از ٢ هزار نفری است که روزانه در جلسات انجمن معتادان گمنام منطقه ١٧ شرکت می‌کنند. او می‌گوید: «پیش از شیوع ویروس کرونا زمان و نشانی برگزاری جلسات مشخص بود، اما در دوران کرونا احتمال تعطیلی برخی از جلسات وجود دارد. »
۰۹۱۲۰۲۱۵۰۴۳ شماره تلفنی است که سلمان و دیگر مددجویان منطقه ١٧ با آن تماس می‌گیرند تا از محل برگزاری جلسات مطلع شوند.

 یاد گرفتم ماسک نزنم | برای دیدن دخترم صورتم را گریم می‌کردم



حمایت خانواده باعث ترک اعتیاد بیمار می‌شود

«فاطمه روحیان» مددکار اجتماعی است. او درباره مددجویان مبتلا به اعتیاد می‌گوید : «ما باید در نظر داشته باشیم با وجود آن که عضو معتاد خانواده پژمرده شده‌ و با رفتارهای اشتباه خود آرامش و آسایش‌مان را سلب کرده‌اند، هنوز هم عزیز ما و جزئی از خانواده است و تنها امید این افراد برای رهایی ازبند اعتیاد، حمایت خانواده است. »

 یاد گرفتم ماسک نزنم | برای دیدن دخترم صورتم را گریم می‌کردم


روحیان ادامه می‌دهد: «اعتیاد» که از ریشه «عادت» گرفته شده، به معنی تکرارِ یک کار برای کسب لذت است؛ تکراری که دلبستگی و وابستگی می‌آورد. اعتیاد می‌تواند به مواد مختلف و متنوعی در قالب وابستگی جسمی و روانی شکل بگیرد. مخدرهای سنتی مثل‌ تریاک و شیره، معمولا سبب اعتیاد جسمی می‌شوند و مخدرهای صنعتی مثل شیشه، اعتیاد روانی ایجاد می‌کنند.

اعتیاد جسمی یعنی بعد از مصرف، به خاطر نیازِ بدنت، به مصرفِ دوباره رو می‌آوری و اعتیاد روانی یعنی مصرفِ اولیه آنقدر از نظر روانی تو را وابسته کرده که مدام به‌دنبال فرصتی هستی تا دوباره تکرارش کنی. تجربه ثابت کرده، معمولا آدم‌هایی به مخدرها رو می‌آورند که در کنترل احساسات و هیجاناتشان ضعیفند و از عاملی بیرونی مثل موادمخدر برای سامان دادنِ آشفتگی‌های درونی کمک می‌گیرند. »

به بیمار معتاد محبت کنید

این مددکار اجتماعی ساکن منطقه ١٧ درباره مبتلایان به اعتیاد می‌گوید : «این‌گونه افراد، اعتمادبه‌نفسِ لازم برای مقابله با چالش‌های اطراف را ندارند و با پناه بردن به موادمخدر، در سراشیبی اعتیاد می‌افتند. آسیب‌های روحی و جسمی فرد معتاد، یک روی سکه است. روی دیگر سکه هم، آسیب‌های خانوادگی این بیماری است. آسیب‌هایی که بیمار و خانواده‌اش را به فکرِ ترک اعتیاد می‌اندازد.

طبقِ یک اصلِ روان‌شناسی که معتقد است: «چون فرد در جامعه بیمار شده، در جامعه هم باید درمان شود»؛ نباید انتظار داشت فرد بیرون از خانه و در خلوت و تنهایی ترک کند. فرد معتاد برای ترک اعتیادش، بیش از هر چیز نیازمند حمایت مادی و معنوی خانواده است. وقتی یک بیمار اعتیادش را ترک می‌کند، باید فضای خانه را گرم و پرمحبت کنیم تا برای پاک ماندن انگیزه پیدا کند. نباید به بیمار سرکوفت بزنیم و او را برای گذشته‌اش سرزنش کنیم. »

 یاد گرفتم ماسک نزنم | برای دیدن دخترم صورتم را گریم می‌کردم


او به خانواده‌ها یادآوری می‌کند : «دعوا و جنجال، بیمار را لجباز می‌کند. باید به او محبت کنید، عیب و بیماریش را به رخش نکشید تا کم‌کم برای همکاری آماده شود. اگر برای ترک اعتیاد همکاری نمی‌کند و اقدام برای ترک را به آینده‌ای دور یا نزدیک موکول می‌کند، نباید دست روی دست بگذارید و منتظر تصمیم او بمانید. سعی کنید دلبستگی‌ها و وابستگی‌های بیمار به خانواده را افزایش دهید و با تکیه بر این وابستگی‌ها او را متقاعد کنید که برای ترک اعتیاد اقدام کند.»
 

کد خبر 670129

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha